هنوزم که هنوزه-----

هر چه قدر از الفبای تو حرف بر می دارم تا تمام شوی

 انگار بی محاباتر از همیشه لا به لای

این همه خطوط مبهم و واژه های ندیده دوباره از سر سطر آغاز می شوی.

ولی با این همه هنوز هم به تقدس تند یک حس عاشقانه هنوز هم مثل همیشه

 دوستت دارم. اما....

باور کن نمی دانم به کجای این قصه باید عادت کنم وقتی عاقبت باز تو می روی و من

 دوباره در هیچ گم می شوم.

پ.ن:رفت بی انکه بداند چه قدر دوستش داشتم
رفت....

دلتنگی....

نمیدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟!

نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم  را دعا کنم که بیایم؟!

از این بسوزم که نیستی یا از ان بنالم که چرا هستم؟!

هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟

احوالش چه شد؟

دلم تنگ است نمیدانم در تنهایی پناه ارم کدامین سوی

پریشان حالم و بیتاب میگریم و قلبن بی امان محتاج مهر توست

نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بیقرارم

من به دنبال تو همچون کودکی هستم...

پ.ن:دلتنگ میشود این دلم گاهی.

                                                 خیلی ساده.......

عاشقتم تا اخرین نفس-----

 

مرا با لباس عشق در خاک گذاريد تا بفهمد تا آخرين لحظه زندگي رنگ

عشق او به تن داشتم.

چشمان مرا باز گذاريدتا در يابدچشم در راه نگاه زيباي او بودم تا لحظه مرگ.

دستان مرا باز گذاريد تا ببيند تا آخرين نفس تشنه آغوش گرم او بودم.

 

دلتنگتم....

چه زود دلتنگت شدم چه زود رفتی از شبام

من موندمو این چند تا عکس با همه ی خاطره ها

من موندمو یه دنیا حرف نیستی که بشنوی منو

نیستی که ببینی قصه ی روزای تنها شدنو

نیستی ببینی قطره ی اشک چشای خستمو

نیستی ببینی این روزا درد دل شکستمو

امید بستم به خدا که دست پاک سرنوشت

واسه یه بارم که شده من با تو باشم تو بهشت

کاشکی میدونستی هنوز به یاد چشمای توام

منتظر سپردن گلی به دست های توام

نیستی ببینی قطره ی اشک چشای خستمو

نیستی ببینی این روزا درد دل شکستمو

 

رفتی...

رفتی و نشون دادی
که هیچی دوستم نداری
رفتی و برام گذاشتی
خاطراتو یادگاری


یه یادگاری همیشگی.....

گفت: مي خوام برات يه يادگاري بنويسم

 گفتم: كجا؟ گفت : رو قلبت گفتم

 مگه ميتوني ؟ گفت : اره سخت نيست ‌‌ آسونه

گفتم باشه بنويس تا هميشه يادگاري بمونه

 يه خنجر برداشت گفتم اين چيه ؟ گفت : هيسس

 ساكت شدم گفتم : بنويس چرا معطلي؟

 خنجرو برداشت و با تيزي خنجر نوشت دوستت دارم ديوونه.

اون رفته!  خيلي وقته!

 كجا ؟ نميدونم

اما هنوز زخم خنجرش يادگاري رو قلبم مونده


شکست خورده ی سکوت...

من سر ریز سکوت شمایی ام که

نه حرفی برای زدن دارید

نه دلی برای عاشق شدن



تفسیر سکوتتان کار راحتی نیست

من شکست خورده ی تفسیر سکوت شمایم

 

پ ن:گویند باد آورده را باد میبرد

                                      تو که با پای خودت آمده بودی.....

دیر امدی... کمی تغییر کرده ام!

برای شناختنم عکسم را مچاله کن!


 

لبخند کاغذی----

صبح، قبل از آنکه از خانه بيرون بروم، مدادي بر مي دارم و

 روي يک تکهکاغذ طرحي از يک لبخند مي کشم.

 آنوقت پشتش را تف مي زنم و مي

 چسبانم روي لبهايم.

هر کس چيزي گفت، هر کس حرفي زد،

 هر کس نگاهي کرد، هر کس

نزديک شد، رويم را بر مي گردانم و کاغذ را نشانش مي دهم.

کاغذ تف مالي شده تا عصر خشک مي شود و

 شل مي شود و نمي دانم دقيقا چه وقتي مي افتد

و گم و گور مي شود و من مي مانم و غروب و

 شب و لبهاي بدون لبخند کاغذي…

 و غير قابل تحمل مي شوم؛ براي خودم، براي ديگران.

فردا صبح، دوباره مداد را بر مي دارم و دوباره لبخند تازه اي مي کشم و

دوباره با تف به روي لبهايم مي چسبانم.

مي دانم… يک روزي بالاخره يا مداد به انتها مي رسد،

 يا کاغذ تمام مي شود، يا تف هايم مي خشکد…

 و من مي مانم و خشک و هيچ و خالي.

 

پ.ن:شکستن دل، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛ از بیرون همه‌چیز روبه‌راه است، اما هر نفس، درد ا‌ست که می‌کشی . . .

ستاره های کودکی---

در خوابهای کودکی 

آن دو ستاره ی کوچک را

که آنچنان بهم نزدیک می نمودند

که گویی رازی را باهم به زمزمه می کنند

با دست های کوچک بازیگوش

بهم نشان می دادیم

وبا غرور می گفتیم :

 " آن هم ستاره های من و تو "

وهیچ فکر نمی کردیم

که آن ستاره های کوچک

شاید هزاران سال نوری

از هم دورند

پ.ن:کسی هست شانه هایش را، به من قرض بدهد، تا یک دل سیر گریه کنم؟ بدون هیچ حرف، ...

و سوال وجواب و دلداری ونصیحتی؟؟؟

 

❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤عشق تلخ❤❤
❤❤❤❤❤❤❤❤