Fobidden Love

http://www.pic.iran-forum.ir/images/z90puc7bldtagy8hs03c.jpg

کااااااااااااااااااااش.........

یک عالمه حرف دارم برای گفتن


و یک مداد و چند برگه ...............پاکت و تمبر هم هست اما................


ای کاش کسی در جایی منتظرم بود

 

 

ادامه نوشته

زنگ خاطرات با تو بودن...


 

با تیر و کمان غـرورتــ

سنگ میـزنیــ

بـر شیشه های بی قـراریمــ

زنگ خاطراتم را میزنی و فرار میکنیــ

فرصتی نیست ، فرار نکنــ

معنی این شیطنت ها را بگو

این بار اگر دلت در حیاط قلبم افتاد

سراغش را نگیر ، پس نمیدهمــ

به جریمه ی زنگ هایی که زدی و فرار کردیــ...!

بـاران که می آید........

بـاران که می آید..دلم سخت می گرید


 

..باران که می آید..

..حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد..

..تپش های قلبم به شماره می افتد...

..دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد...

..دلم سخت می گیرد..

..چشمم سخت می گرید..

..باران که می آید...

..لحظه هایم سالها زنده اند..

..پیچک یاد از ساقه های دلتنگی بالا میرود..

..میرود تا اوج ،میرود تا خاطره های همیشه..

..باران که می آید..

..من غرق ترانه ی سکوت می شوم..

..حسی تازه در رگهایم می جوشد..

..و قطره قطره از چشمانم نوای تنهایی می بارد..

..باران که می آید..

...دلم سخت می گیرد

..چشمم سخت می گرید..

..و حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد..

من در بی مهری این آدمیان سخت در مانده ام ...

نمی دانم از چه این گونه بی تابم...

فقط خوب می دانم گلویم دارد می ترکد از درد... دردی که همراه من است


فضای اتاق را اندوه گرفته است و من در بی مهری این آدمیان سخت در مانده ام ...


گرفتار شده ام و گریزی نیست ... فقط محو میکنم از ذهن هر چه مرا می آزارد ...


کـــاش محــو میشد جای لگدی که بر قلبم زده شده ...

قلبی که هیچ کینه ای را نمی پذیرد ...


حرف های غیر قابل فهمم تنها برای خودم معنا دارد و بس ....

حتی خدا هم نمی فهمد ... عجیب است نه ؟؟ !!

چرا نموندی؟!  دلمو سوزوندی....

ای دل ...
اگر درد داری... تحمل کن...
روی هم که تلنبار شد...
دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!
کم کم خودش بی حس میشود...!
 

زندگی...

زندگی غمکده ای بیش نبود

بهر ما جز غم و تشویش نبود

به کدام خاطره اش خوش باشم

که کدام خاطره اش نیش نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

عشق مُرد!!!
 عشق هنگامی مرد که خیانت و نامردی زیر تابوت صداقت را گرفته بودند و آن طرف تر معرفت برای خودش سوت میزد و میرفت...

من نخواستم...

او...
بی آن که بخواهم تمام شد.
همانطور که
بی آن که بخواهم
 تمام من شده بود!

این روزها---

این روزها ؛
 
 غم برای خوردن زیاد دارم ،
 
تو دیگر برایم لقمه نگیر ... !!!

باران بی پایان....

ســاعــت هــا میــگذشت  . . .
 
امـــــــــــــــــــــــــا

ایــن بــاران ِ بــی امــان خــیــال بنــد آمــدن نــداشــت ...
 
 
 
 
شـهر ، کـمـرنگ شـده بود پـشت بــارش یــکــریـــز بــاران

تنـــــهـــــا

خـــدا مــانــده بــود و ابــرهــای دل گــرفته

و

دو جفــــــــــت چشـــــــــــم ِ خیـــــس


کــه هــر کــدام در گــوشــه ای از شــهر


بــه راهــی چشــم دوخــته بــودند

کــه چــند روز پیــش پــایــان رابــطــه ای در آن

بــا واقــعیــت دســت و پــنــجه نــرم کــرده بــود....

و حــالا بــاران

جــای آخـــرین قــدم هایــشــان را از حــافــظــه ی خیــابــان می شــســت

و کـــاش از دلــهاشـــان نیـــز ...