غم دارم...

 قاصدک٬ غم دارم

   غم آوارگی و در بدری

               غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من

                 همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

قاصدک ٬ غم دارم

غم به اندازه سنگینی عالم دارم......

شگفتا قاصدکم !!!

خنده وگریه ام جایشان را باهم عوض کردند

دیرگاهی است موجودی لبخندم ته کشیده

گویی غم ٬ خودش را به ضربان قلبم تقسیم کرده

 

.............

                                           سفری در پیش دارم

قلبم شکسته شاید مدت ها پیش که او...

امروز قلبم شکست

نه به تیغ دشمن بلکه با خنجر دوست

امروز او با بی اعتنایی از کنارم گذشت و نگاهی به قلب شکسته ام ننداخت ٫ رفت ....

رفت ٫ اما زخمی که بر دلم کاشت تا ابد خواهد ماند .

دیگر با هیچ کس عهد نخواهم بست

چون که میدانم او هم بی وفایی خواهد کرد.

پ.ن:

دلم خییییییییییییییییییییلی گرفته

ثانیه هام پر شده از نبودن ندیدن و انتظار کاش بمیرم!!

تا حالا دیدی؟

دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟؟؟

 
دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبونت بشکنی؟؟؟


دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی؟؟؟



حتی اگه....



حتی اگه بره و همه چیزو با خودش ببره.....



دارو ندار دلتو....

حتی اگه از اون فقط هاهای گریه ی شبانت بمونه و عطر آخرین نفسش....



آخرین نگاهش حتی اگه بعد رفتنش پیچک دلت به شاخه نازک تنهایی تکیه کنه....



دیدی......



دیدی هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسی از کنارت رد میشه که بوی عطرشو میده چه حالی

 میشی؟؟؟....



بر میگردی و به اون رهگذر نگاه می کنی تا مطمئن بشی خودش نبوده.....

اگه...

اگه چشمات من و می خواست تو نگاه تو می مردم

اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

اگه اسمم رو می خوندی دیگه از یاد نمی بردم 

اگه با من تو می موندی همه دنیا تو می ساختم ...


پی نوشت:

همیشه

پای یک "اگر" در میان است

انتظار خبری نیست مرا...

قاصدک چه خبر آوردي؟

از کجا ، وز که آوردي؟

خوش خبر باشي،

اما، اما......

انتظار خبری نيست مرا...

نه ز ياری و نه ز دياری ...

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسی.

برو آنجا که تو را منتظرند.

سالها...

تیر می کشد

قلب تیر خورده ام

و تنها تو می دانی

شمار آه های نکشیده ام را

راستی!

کی حال من

خوب بود؟

پی نوشت:

سال هاست ایستاده ایم

در دو انتهای

خواستن و نتوانستن

خدا جونم خییییییییییییییییلی دوست دارم

راستی خدایا!

من اگر نبودم

این همه غم را چه می‌کردی؟

خدایا چرا؟

اتاقو پر کرده صدای هق هقم

الان پشیمونم که یه عاشقم

هر کی دلش شکسته میدونه

چقدر سخت میگذره این دقایقم ...


 

هنوزم دوست دارم...

عشق

کاش....

ای کاش تنها یکنفر هم در این دنیا مرا یاری کند

ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم

تا بگویم که .

من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم

تا بداند غم شبها یم را....Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را.........Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

قانون دنیا تنهایی من است..............

و تنهایی من قانون عشق است....Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

و عشق ارمغان دلدادگیست........

و این سرنوشت سادگیست...........Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

غم من پایان ندارد

چشمانم گریان است و دلم خون

دل من صاف است به زلالی آب

وچشمانم گریه می کنند مانند آسمان

پاهایم یخ زده

و دستانم خسته از پارو زدن

دیگر به چه امیدی زنده بمانم

وقتی که در این دریای بیکران ساحلی پیدا نیست

آری

این دریا غم من است

غم های من پایان نخوا هد یافت

حال که ترکم کردند و دلم شکست...

من نا امید نمی شوم و همچنان پارو می زنم

چون خدا را دارم

خدای من

دل شکسته ی من را ترمیم کن

و مرا از این دریا ی غم و خون نجاتم ده...


اگر کسی مرا خواست..

اگر كسی مرا خواست ،

                             بگویید رفته باران‌ها را


تماشا كند .


                  و اگر اصرار كرد ،


بگویید برای دیدن توفان‌ها


              رفته است .


و اگر باز هم سماجت كرد ،


                              بگویید رفته است تا دیگر


باز نگردد ......................... 

یادم کن

از حساب و کتاب بازار عشق

هیچ گاه سر در نیاوردم !

و هنوز نمی دانم چگونه می شود

هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

من بدهکارت می شوم ؟

من گمان میکردم که او دوستم دارد.......

222.sub.ir

انتظار و باز هم انتظار

محض خاطر آن همه دیروز نرو!
کمی تحمل کن
ببین قطره های باران
وقتی از هم جدا میشوند
چه زود میمیرند...

                    دفتر عشق :

هر شب در آرزوي آمدنت ستاره ها را مي شمارم .

مي آيي ...

مي دانم كه مي آيي اما صد افسوس كه قدم در روياي من نمي گذاري...

         پی نوشت:    تمام حجم خيالم از تو لبريز است...

           خيالم کوچک نيست...

                                              تو بزرگی...                      

افسوس

☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆
ای کاش میدانستی چقدر چشمانت را گریستم
و تا کجای شب در گیسوان تو سرگردان بودم
من هرشب از کوچهء خود بیرون میزنم
و به دنبال یک جرعهء تو
تمام میخانه های شهر را میگردم
اما افسوس و هزاران بار افسوس......


☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆❤☆

دلتنگم

خدایا!انتظار زیادی نیست.به خدایی خودت قسم که انتظار زیادی نیست.

من از تو هیچ نمیخواهم،خدایا فقط اجازه نده که هرگز این جمله را بشنوم،

من نمیتوانم،نمیتوانم.

 
خدایا تنها تو میدانی که در دل کوچک آسمانت چه میگذرد.

تنها تو هر شب به درددلهای ناتمامم گوش سپرده ای.

تنها تو در دل تاریک شب ستاره های اشکم را دیده ای که سوسو میزنند.


مهربان من!چقدر دلم برایت تنگ شده است...

 
خدایا تنها تو میدانی که چقدر دوستش دارم،چقدر برایش دلتنگم.

دعایم را برایش اجابت کن.

خدایا او خوشبخت و شاد باشد،من دیگر از تو هیچ نمیخواهم.

 
هیچ نمیخواهم جز اینکه

 برای همیشه در آغوش تو آرام بگیرم و خوشبختی اورا نظاره کنم.

 
خدایا!تو مهربانترینی،هرگز تنهایش نگذار.هرگز دستانش را رها نکن.

من دوستش دارم،بیشتر از تمام دنیا،بیشتر از هرچیز و همه کس.

تو این را از هرکسی بهتر میدانی.

آه! ....

ادامه نوشته

دلتنگی...

دوباره سکوت...

دوباره تنهایی...

دوباره من و یک دنیا خاطره...

دوباره تنها شده ام، دوباره دلم تنگ است...

به اندازه ی غم یک گل پژمرده ، به اندازه ی سوز یک دشت باران نخورده ،

به اندازه ی اندوه یک مرغ در قفس...

دوباره صورتم نم نم یک اشک را حس کرد ، دوباره باران را به انتظار نشسته ام ،

دوباره دلشوره به دلم نهفته است ،

دوباره دلم هوای تو را کرده است...

دوباره دلم هوای تو را کرده است.

 

پی نوشت: حواس فاصله ها را پرت کرده ام... بیا !!!

نفهمیدم چرا << نیازمندی های همشهری>>

آگهی مرا قبول نکرد!...

آگهی درباره ی تو بود.

نوشته بودم:

به تو نیاز دارم...

-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-

با تو بودن را کجا پیدا کنم...؟

من خودم را لابلای خویشتن گم کرده ام
با تو بودن را کجا پیدا کنم؟
لحظه ها از التهاب با تو بودن سوختند
در هیاهوی درونم با تو بودن را نوازش میکنم
گر بیایی من غزل های نگاهت را ستایش میکنم
روح من در جستجوی خاطرات
سال ها پیش از درونم رفته است
بعد ازآن من ماندم و مَن.با تو بودن را کجا پیدا کنم؟؟؟ ...

خاطرات ِ با تو بودن بی تو از یادم نخواهد رفت

دفتر خاطرات زندگی...


در روزی از روزهای خدا؛دفتر خاطرات عمر را ورق می زدم

.برگ برگ دفتر پر بود از خاطره ای و آهی.

خاطره ای از گذر عمرو آهی به خاطر ای کاشهای مانده در دل

.دفتر عمر را همچنان ورق می زدم.
برگ ها پر بودن از تلاطم زندگی؛پر بودند از حسرتهای زندگی

؛پر بودن از آرزوهای زندگی؛پر بودن از دوران غم و شادی زندگی.


دفتر خاطرات به پایان رسید با حجمی از عشق؛مهربانی؛نفرت؛زندگانی و باهم بودنها.


دفتر را بستم با دیده ای از اشک همیشگی و آه زندگی. ...

 

زندگی...

زندگی چون قلمی ایست

می نویسد قصه ای چون سرنوشت

قصه های تلخ و شیرین

قصه های اشک و آه

زندگی آه چه میشد

قلمت میلرزید

جوهرش میخشکید

سرنوشت تلخ را پایانی بود

زندگی آه چه میشد   گر میشد

دلم----------

آرزوهایم را برای با تو بودن نوشتم

 

           اما هیچ گاه فکر نمی کردم

 

خاطراتم رنگ بی تو بودن به خود بگیرد

تورو هدیه کنم به کی؟

ساعتها رو به روزها گره می زنم و روزها رو به شبها می بافم.
همه لحظات تنهائی ام رو تو صندوقچه خاطرات میذارم و اونو می بندم.
می خوام خاطراتم رو هدیه کنم به آینده، آینده رو هدیه کنم به زندگی،
زندگی رو هدیه کنم به عشق و عشق رو هدیه کنم به« تـــو»!
و تو رو ...

آخه« تـــو» رو به کی میتونم هدیه کنم ؟

نه به هیچکس ....... !

« تـــو» رو میسپارمت دست اونی که خیلی بیشتر از من دوست داره
دوستت دارم و دوستم داشته باش شاید.......
آره اگر دوست داشتن گناهه پس من گناهکارترین بودم.
همه نهی کردن منو از این عشق و دوری از عشقت رو می خواستن.
ولی من واستادم . بدون پناه، بدون یاور.
دوست داشتم تو اولین قطرات اشکم رو درک می کردی
اون چیزی رو که تو وجودم بود.
دوست داشتم تو تمام نا باوری ها و تمام بایدها و نباید ها باور می کردی

دردی رو که روزها ، گوشه این دل پنهون کردم و
با تمومه خاموشیم بفهمی که تو دلم غوغایی برپاست


 

با تمومه خاموشیم بفهمی که تو دلم غوغایی برپاست