دوباره سکوت...

دوباره تنهایی...

دوباره من و یک دنیا خاطره...

دوباره تنها شده ام، دوباره دلم تنگ است...

به اندازه ی غم یک گل پژمرده ، به اندازه ی سوز یک دشت باران نخورده ،

به اندازه ی اندوه یک مرغ در قفس...

دوباره صورتم نم نم یک اشک را حس کرد ، دوباره باران را به انتظار نشسته ام ،

دوباره دلشوره به دلم نهفته است ،

دوباره دلم هوای تو را کرده است...

دوباره دلم هوای تو را کرده است.

 

پی نوشت: حواس فاصله ها را پرت کرده ام... بیا !!!